English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (298 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lethal chamber U اطاق ویژه برای راحت کشتن جانوران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To kI'll animals for food . U جانوران را برای غذا کشتن
humane killer U تپانچه ویژه برای بی زجرکشتن جانوران
zootechnician U کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
dressing room U اطاق ویژه ارایش
dressing rooms U اطاق ویژه ارایش
in pride of grease U مناسب برای کشتن
idiosyncrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
colony U گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
end in itself <idiom> U مکان کافی برای راحت بودن
on easy street <idiom> U پول کافی برای زندگی راحت داشتن
palor U اطاق برای گفتگو خصوصی
willowware U بشقاب دارای نقاشی بید وغیره برای تزئین اطاق
jardiniere U جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
manager U نرم افزار انتهایی مط لوب برای کاربر که امکان دستیابی راحت به دستورات سیستم عامل میدهد
managers U نرم افزار انتهایی مط لوب برای کاربر که امکان دستیابی راحت به دستورات سیستم عامل میدهد
sculleries U اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
scullery U اطاق کوچک نزدیک اشپزخانه برای نگاهداشتن فروف وکارد وچنگال
race glass U دوربین ویژه برای تماشای مسابقه
moments of truth U هنگامی که گاو باز برای کشتن با گاو رو به رو میشود
moment of truth U هنگامی که گاو باز برای کشتن با گاو رو به رو میشود
I must make a special note of that. U من باید یادداشت ویژه ای برای این مورد بکنم.
to go down [in a particular way] with somebody U برای کسی [به سبک ویژه ای] قابل پذیرش بودن
to paynize wood U چوب را با محلول ویژه شیمیایی اندون برای اینکه زودنپوسد
bay U یک بخش برای کار ویژه [مانند سرویس یا انبار یا هواپیما وغیره]
This is important, not only today, but also and especially for the future. U این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
MMI U سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای اینکه کاربر راحت تر با ماشین ارتباط داشته باشد
lifting body U هواپیمایی که قسمت عمده یاکل برای ان توسط شکل ویژه ان تامین میشود
microsoft U اتصالات پایگاه داده به اینترنت و پست الکترونیکی به ویژه برای کاربران ویندوز
footwarmer U فرف اب گرم که در اطاق راه اهن برای گرم کردن پامیگذارند
T committee U انجمن ANSI که استانداردهای ارتباطی دیجیتال برای آمریکا تنظیم میکند , به ویژه سرویسهای ISDN
to watch for certain symptoms U توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
compartment marking U سیستم شماره گذاری اطاق بار هواپیما تقسیم بندی اطاق بار
special interest groups U گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialty U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
texture mapping U 1-جلوههای ویژه گرافیک کامپیوتری با استفاده از الگوریتم هایی برای تولید تصویری که مانند سطح چیزی به نظر می آید.
idiocrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
gold lace [braids] U گلابتون [نخ های تزئینی از طلا یا نقره برای جلوه های ویژه در زمینه قالیچه]
MMX U قطعه پردازنده intel پیشرفته که حاوی خصوصیات ویژه و قط عاتی است که برای بهبود کارایی استفاده از چند رسانهای و ارتباطات به کار می رود
praetorial U متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
faunology U جانوران
misdo U کشتن
administering U کشتن
administers U کشتن
dispatched U کشتن
knock off U کشتن
killings U کشتن
capturing U کشتن
slays U کشتن
to put to the sword U کشتن
despatches U کشتن
amortize U کشتن
to do to dcath U کشتن
obtund U کشتن
administered U کشتن
flesher U کشتن
smiting U کشتن
to send to glory U کشتن
smite U کشتن
slaying U کشتن
dispatch U کشتن
capture U کشتن
captures U کشتن
killing U کشتن
despatching U کشتن
dispatches U کشتن
slay U کشتن
administer U کشتن
assassinates U کشتن
extinguishing U کشتن
extinguish U کشتن
assassinating U کشتن
kill off <idiom> U کشتن
extinguishes U کشتن
to put to death U کشتن
assassinate U کشتن
assassinated U کشتن
benumb U کشتن
to carry off U کشتن
to crush to death U کشتن
to do for U کشتن
murders U کشتن
smites U کشتن
murdering U کشتن
put to death U کشتن
kills U کشتن
despatched U کشتن
kill U کشتن
murdered U کشتن
slake U کشتن
slakes U کشتن
to put out of the way U کشتن
slaked U کشتن
murder U کشتن
burke U کشتن
doin U کشتن
implacentalia U جانوران بی جفت
zooplankton U جانوران شناور
animal kingdom U جهان جانوران
faunae U مربوط به جانوران
faunis U الهه جانوران
animalist U پیکرنمای جانوران
faunistic U وابسته به جانوران
animality U زندگی جانوران
arachnida U جانوران عنکبوتی
invertebrata U جانوران بی مهره
vermin U جانوران موذی
lights U ریه جانوران
herbivora U جانوران علفخوار
halobiont U جانوران اب شور
acephali U جانوران بیسر
bimana U جانوران دودست
menagerie U نمایشگاه جانوران
menageries U نمایشگاه جانوران
animals kingdom U جهان جانوران
kit U بچه جانوران
zoodvnamics U فیزیولوژی جانوران
kits U بچه جانوران
kill U کشتن اهک
electrocuting U بابرق کشتن
dispatches U کشتن شتاب
despatching U کشتن شتاب
casue to be killed U به کشتن دادن
cause to be kill U به کشتن دادن
electrocuted U بابرق کشتن
to squeeze to death U با فشار کشتن
kills U کشتن اهک
to kill somebody U کسی را کشتن
put away <idiom> U کشتن حیوانات
electrocutes U بابرق کشتن
despatches U کشتن شتاب
despatched U کشتن شتاب
to kill beef U گاو کشتن
to claim somebody's life U کسی را کشتن
slay U باخشونت کشتن
dispatch U کشتن شتاب
slaying U باخشونت کشتن
blood sport U کشتن شکار
blood sports U کشتن شکار
prolicide U کشتن اخلاف
feticide U کشتن جنین
pole ax U با تبرچکش کشتن
slays U باخشونت کشتن
prey on (upon) <idiom> U کشتن وخوردن
shoot down U با گلوله کشتن
dispatched U کشتن شتاب
electrocute U بابرق کشتن
instinct U هوش طبیعی جانوران
neontology U بررسی جانوران مانده
articulata U جانوران حلقه دار
arthropoda U جانوران مفصل دار
instincts U هوش طبیعی جانوران
biosystematic U رده بندی جانوران
pincer U عضو گازانبری جانوران
animal husband U پرورش جانوران اهلی
verminous U پر از حشرات یا جانوران موذی
wild beasts U جانوران وحشی وحوش
pachyder mata U جانوران پوست کلفت
zootaxy U طبقه بندی جانوران
terrarium U نمایشگاه جانوران خشکی
king of beasts U پادشان جانوران :شیر
claws U سرپنجه جانوران ناخن
clawed U سرپنجه جانوران ناخن
claw U سرپنجه جانوران ناخن
clawing U سرپنجه جانوران ناخن
oestrum U شهوت ومستی جانوران
to water [horses, cattle, etc.] U آب دادن [به جانوران بومی]
zooid U جانورسان شبیه جانوران
underbody U پایین تنه جانوران
cosies U راحت
comfort U راحت
tranquility U راحت
cosy U راحت
snug U راحت
cosiest U راحت
cosiness U راحت
cosier U راحت
convenient U راحت
cozy U راحت
cozies U راحت
coziest U راحت
placid U راحت
eased U راحت
eases U راحت
easing U راحت
comfortable U راحت
cushiest U راحت
comforts U راحت
cozier U راحت
cosey U راحت
tranquillity U راحت
cushier U راحت
ease U راحت
homelike U راحت
home like U راحت
cushy U راحت
beforehand U راحت
comforted U راحت
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com